سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به نام خدا

سلام؛

در ادامه ی مباحث فضای مجازی، می رسیم به موضوع "حد" و "اندازه"..

گفتیم [1] برای این که بتونیم استفاده ی مفید و مناسبی از ابزار داشته باشیم باید حد استفاده از اونا رو بشناسیم و اعمال کنیم؛

در مثال صندلی گفتیم زمانی نشستن روی صندلی مفیده و احساس رضایتمندی برامون داره که به اندازه بشینیم.. این اندازه به قدر رفع نیازه.. بعد از اون دیگه نشستن روی صندلی نه تنها مفید نیست بلکه مضر هم هست..

برای تعیین حد استفاده از ابزار (از جمله فضای مجازی) باید اول بدونیم حد استفاده از هر وسیله چطور تعیین می شه؟

اگه به مثال صندلی برگردیم به سادگی فرمول اصلی دستمون میاد؛

"هر ابزار و وسیله ای تا زمانی برامون مفید و کاربردیه و احساس رضایتمندی به همراه داره که در حد رفع نیاز ازش استفاده کنیم"

اصلا تمام این دنیا همین خاصیت رو داره.. چون وسیله است.. ما مسافرانی هستیم که قراره در طی مسیر سفرمون از یه سری ابزار ، استفاده ی حیاتی کنیم.. اونایی که اهل سفرن می دونن هر چی کوله بارمون از ابزار خالی تر باشه در طی سفر راحت تریم و برعکس هرچی بار و بندیل اضافی با خودمون حمل کنیم بر خلاف تصور که توقع داریم رفاه بیشتری همراه بیاره، دردسرمون بیشتر خواهد بود..

همین مقدار ضروری از ابزار هم که ناچاریم ازشون بهره بگیریم اگه حدشون رعایت نشه به دردسر میوفتیم.. مثلا نمی تونیم در تمام طول سفر مسواک بزنیم که!

در مورد فضای مجازی، این قضیه گویا با شدت بیشتری صدق می کنه..

همونطور که قبلا هم عرض شد ما ناچار به دنیای مجازی وارد شدیم و ناچار به استفاده از اون هستیم.. ابزاری فوق العاده مفیده خصوصا برای ترویج عقاید.. چون بدون هیچ یک از محدودیت های دنیای حقیقی می تونیم با تمام افراد دنیا ارتباط برقرار کنیم.. و این موقعیت خیلی خوبی برای تبلیغه اما در حد ضرورت.. در حد رفع نیاز.. در حدی که واقعا بینی و بین الله بتونم بگم کار مفیدی انجام دادم که رضایت خداوند متعال رو در بر داره.. [2]

***

به همین اندازه، موضوع تعیین "اولویت" اهمیت داره ..[3]

یعنی این که در نظر بگیرم در حال حاضر کدوم فعالیت برای من ضروری تره؟ این کاری که می خوام در فضای مجازی انجام بدم ضروری تره یا مطالعه ی فلان کتاب؟ یا نوشتن فلان مطلب؟ یا رفتن به فلان جا؟ یا سر زدن به خانواده ام؟ یا بازی کردن با بچه هام؟[4] یا رسیدگی به امور منزل؟ یا ...؟!

گاهی ما تمام وظایف مهم و اساسی مونو فراموش می کنیم فقط مشغول هدایت خلق الله به صراط مستقیم می شیم (کاربرد فضای مجازی رو در مفیدترین حالتش در نظر می گیرم)

قبل از اون من به عنوان انسان، زن، فرزند، همسر، مادر (و سایر مسئولیت های الهی ام) وظایفی دارم که خیلی هاشون نسبت به این فعالیت مجازی اولویت دارن.. مثلا من وظیفه دارم به بچه هام رسیدگی کنم.. باهاشون حرف بزنم.. بازی کنم.. نیازهاشونو مرتفع کنم.. باید فرصت و حوصله ی کافی برای ابراز محبت و احساساتم باقی بذارم که تو امر تربیت که فکر می کنم مهم ترین وظیفه ام تو این دنیاست موفق باشم.. من در وهله ی اول وظیفه دارم بچه های خودمو درست تربیت کنم.. به دین علاقمند کنم.. آماده و راهی شون کنم برای بندگی.. نه که همه ی عالمو به صراط مستقیم بخونم و از خونه ی خودم و از نزدیک ترین افراد به خودم غافل باشم.. این دو وظیفه رو می شه در کنار هم انجام داد اما همیشه اولویت با بچه هامه..

ولی ما معمولا از تمام وظایفمون غافلیم و حتی اینقدر سرگرم فضای مجازی می شیم که -بی اغراق- از خورد و خوراک بچه ها که از نیازهای اولیه اشونه هم غافل می شیم.. اسمشم می ذاریم فعالیت فرهنگی!

این عین بی فرهنگیه!

این اولویت بندی رو اگه ما خودمون نتونیم مراعات کنیم چجوری می خوایم به بچه هامون یاد بدیم؟

***

باید میزان اهمیت این دو موضوع اساسی (حد استفاده  و اولویت بندی) برای ما روشن باشه که بتونیم این فرهنگ صحیح رو به دیگران خصوصا فرزندانمون منتقل کنیم..

درسته که خاصیت لاینفک دنیای مجازی ایجاد غفلته ولی به نظر می رسه در دنیای حقیقی هم غفلت شده خصلت بارز شخصیت ما!

"آنچه باید می آموختیم" مربوط به زمانیه که برای اولین بار خواستیم وارد فضای مجازی بشیم و از این فرصت و این ابزار که می تونه بی اندازه مفید و در عین حال بی اندازه مضر باشه(با توجه به نوع و میزان مصرف) بیشترین بهره رو ببریم؛ اما متاسفانه معمولا ما اول مبتلا می شیم بعد می آموزیم!

شاید این فرصتی باشه برای تبادل نظر بیشتر تا لااقل فرزندانمون (اگه هنوز وارد این فضا نشدن) "مجهز" و با "دید باز" وارد شن تا از معضلاتش همه در امان باشیم ان شاءالله..[5]

 

..............................................................


پ.ن:


1. اینجا و اینجا


2. فکر نمی کنم در این رابطه نیاز به توضیح بیشتری باشه اما اگر لازم بود اضافه خواهم کرد ان شاءالله..

 

3. به نظرم هر دو به یه اندازه اهمیت دارن..


4. من فکر نمی کنم چیزی مهم تر از این موضوع وجود داشته باشه که تا این اندازه مورد ظلم و بی تفاوتی واقع شده باشه..


5. به خاطر آسیب های بسیار زیادی بازی های رایانه ای، همه جوره سعی کردم از ورودشون به خونه جلوگیری کنم اما متوجه شدم بدترین راه ممکن رو پیش گرفته ام..

من تمام مدت سعی کردم صورت مساله رو پاک کنم تا با این مساله ی سخت اصلا روبرو نشم..

اما اشتباهم رو زمانی متوجه شدم که دیدم فاطمه بانو به هر طریق ممکن راهشو به این فضا باز کرده و سنگ بزرگی که تو مسیرش گذاشته بودم نتونسته جلوی اصرار لطیف و روشنشو بگیره.. (از طریق گوشی های خاله و عمه و دایی و حتی پدربزرگ که اصلا کاری با این بازی ها نداره و ...)

به نظرم رسید به جای این که مدام نگران محتوای بازی هایی باشم که ناخواسته دست دخترم می بینم، خودمو بذارم کنارش و باهاش همراه و هم بازی شم.. یکی دو تا بازی نسبتا امن براش ریختم و با هم مشغول بازی شدیم..

دیروز به موضوع اولویت بندی فکر می کردم و خواستم امتحان کنم ببینم تا چه حد می تونه عملی باشه.. وقتی از مدرسه اومد گفت: "پو" می دی بازی کنم؟ چون مشغول کار بودم فکر نمی کرد باهاش هم بازی شم.. گفتم: الان میام با هم بازی کنیم.. تا گفتم "با هم" ، گفت: می شه خونه بازی کنیم؟! (از این خونه های کوچولوی دو طبقه که وسایل داره.. لذت بخش ترین بازی اش اینه.. هیچ وقت ازش سیر نمی شه) با هیجان برنامه ریزی شده ای! گفتم: آره! خیلی خوبه.. مدت زیادی با هم بازی کردیم و به کلی "پو" رو فراموش کرد.. دیگه هم سراغشو نگرفت..

ما می تونیم از این دست بازی های هیجان انگیز داشته باشیم که همیشه تازه است و اتفاق های جالبی به همراه داره، می تونیم هم مشغول بازی کسل کننده و یک نواخت پو بشیم.. می تونیم کتاب های جدیدی که به تازگی خریده رو بخونیم و کلی بهمون خوش بگذره، می تونیم هم بدون تحرک یه گوشه بیوفتیم و کله مون تو موبایل باشه.. قطعا بچه ها اگر حق انتخاب های بهتر و هیجان انگیزتری داشته باشن سراغ این چیزها نمی رن یا اگه برن خیلی زود اون حس کنجکاوی شون ارضا می شه و وقتی می بینن خبری نیست دست می کشن.. حالا این که من هی بخوام محدود کنم و نذارم تجربه کنه یا هی بخوام بگم یه دقیقه دیگه تمومش کن دو دقیقه دیگه خاموشش کن و .. جز ایجاد تنش و سر و کله زدن های طولانی و نهایتا ناراحتی و فاصله افتادن بین من و بچه هام اتفاق دیگه ای رقم نمی خوره..

من فکر می کنم این در مورد تلویزیون هم کاملا صدق می کنه.. بچه هایی که ارتباط خیلی کمی با والدین و اطرافیانشون دارن اگر تلویزیون تماشا نکنن چیکار کنن پس؟ در و دیوارو تماشا کنن؟ کدوم بهتره؟ این که من مدام سر زمان تماشای تلویزیون سر و کله بزنم یا این که پیشنهاد کنم با هم بریم رو در و دیوار حموم با رنگ انگشتی نقاشی بکشیم؟! کدومش برای بچه ها جالب تره و لذت بیشتری داره؟!

ما وظیفه داریم برای بچه هامون وقت و انرژی کافی بذاریم.. چه کاری بهتر و مفیدتر و حتی ضروری تر از سیر کردن روح بچه هامون داریم؟! و چه کاری تا این اندازه مورد اجحاف و بی تفاوتی ما والدین واقع می شه؟!






تاریخ : یکشنبه 93/10/14 | 9:14 صبح | نویسنده : زاهده آگاهی |
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.